تاریخ انتشار:1398/01/28 - 21:17 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 110741

سینماسینما، یاسمن خلیلی فرد

روح الله حجازی دست‌کم برای نگارنده، تا پیش از فیلم «مرگ ماهی» همواره سینمای جذابی داشته است. این جذابیت شاید به دلیل موضوعاتی باشد که او همواره به سراغشان می رود. حجازی فیلم‌سازی است که به مناسبات رفتاری و روابط و خرده روابط آدمها توجه ویژهای دارد و همین نگاه موشکافانه بستر مناسبی را برای او فراهم میکند تا درامهای روان‌شناسانهای خلق کند که اگر همچون «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» به لحاظ فیلمنامه و اجرا قوی باشند، به فیلمهایی جذاب بدل میشوند و اگر در پرداخت دچار ضعف باشند، در حد و اندازه «مرگ ماهی» باقی میمانند. خوش‌بختانه «اتاق تاریک» پس از فیلم ضعیف «مرگ ماهی» قدمی رو به جلو در کارنامه روحالله حجازی به حساب میآید.

فیلمنامه با وجود ضعفهایی که به آنها خواهم پرداخت، یک حسن بزرگ دارد و آن پرهیزش از حاشیه پردازی و مقدمهچینیهای بیاساس است. در واقع فیلمنامه به‌موقع مسئله اصلیاش را طرح میکند. مسئله کودکآزاری که پیشتر در فیلمهای دیگری چون «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» به آن پرداخته شده بود، در «اتاق تاریک» به شکل متفاوتی مطرح میگردد؛ در واقع هیچ‌چیز در متن اثر مهمتر از بحران پیش‌آمده نیست. بحران شکل میگیرد و کنشها و واکنشهای گوناگونی را از سوی پدر و مادر کودک (ساعد سهیلی و ساره بیات) در پی دارد و همین تکاپوها منجر به آن میشوند که کار ریتم خود را از دست ندهد و در عینحال، بحرانِ به‌وقوع‌پیوسته و اصلا صحت یا عدم صحت آن، این‌که خیالپردازی و ذهن نهچندان سالم کودک تا چه اندازه در طرح این مسئله دخیل بوده است و… در مناسبات میان والدین، اختلافاتشان و ریشهیابی گذشته و پیشینه آن دو به مرور شکل می‌گیرد. در واقع فیلم‌ساز به شکلی تک‌بعدی و سطحی به مقوله آزار جنسی کودک نپرداخته است و علاوه بر آنکه در این فیلم برخلاف فیلمهایی چون «جاده قدیم»، پیدا شدن مجرم بسیار اهمیت دارد، نقش والدین در ایجاد اختلالات روحی در فرزند خردسال نیز بررسی میگردد. اختلافات گسترده پدر و مادر بر سر روشهای تربیت فرزند، برخوردهای تند و نامناسب مادر با او از جمله انداختنش در اتاق تاریک، همه و همه بر ترسها و تخیلات غیرعادی کودک دامن میزنند و آنها بدون کمک گرفتن از مشاور هم‌چنان به رفتارهای اشتباه خود ادامه میدهند. این روند تا نیمههای فیلم منطقی و خوشایند است، اما از جایی به بعد موضوع محوری فیلم فراموش میشود و مسئله اختلاف فرهاد و هاله که نشئت‌گرفته از اختلاف سنی، طبقاتی و تحصیلیِ آنهاست، اولویت مییابد و به حاشیه رانده شدن مسئله تعرض به کودک فیلم را دچار سکته میکند و تعلیق مطبوعی که تقریبا در دوسوم ابتدایی کار حفظ شده است، از بین میرود. بااین‌حال بابت توانایی کارگردان در بسته نگه داشتن گره دراماتیک تا پایان کار میتوان امتیاز خوبی به او داد، چراکه در بسیاری از فیلمهای مشابه مخاطب در نیمههای فیلم حدسهای درستی درباره عامل تجاوز، صحت یا عدم صحت رخداد و… میزند که باعث لو رفتن راز درام می‌شود و جذابیت نمایشی کار از بین میرود.

حجازی در «اتاق تاریک» انتخابهای نسبتا درستی داشته است. یکی از مهمترینِ این انتخابها، زاویه دید درست است. او از زاویه دید دانای کل بهره می‌گیرد و دوربین با هر سه شخصیت اصلی فیلم همراه میشود تا گام به گام با خود آنها دست به واکاوی حقیقت بزند. طبیعتا این همراهیِ مخاطب با شخصیت‌های اصلی، بر حس تعلیق او و القای احساس ترس و خطر بر وی میافزاید. این انتخاب درست در رابطه با زوایای دوربین، حرکات کند و آرام آن و اندازه مناسب نماها نیز صادق است. استفاده از رنگ های سرد و خنثی و نورهای کم با سایههای تند، در کنار موسیقی معماگونه متن اثر به القای هرچه بیشتر احساس ترس و تعلیق به مخاطب کمک میکند. بازی با عناصری چون ارتفاع، بلندی، تاریکی، سکوت در کنار پرداختِ دقیق و آگاهانه فیلم‌ساز به ترسهای فرهاد همچون ترس از سگ و ارتفاع از دیگر المانهایی است که کار را در چهارچوبِ اسلوبهای ژانری خود نگه میدارد و به واسطه همین مجموعه انتخابهای هوشمندانه میتوان بر مهارتِ حجازی در فضاسازی فیلمش مهر تایید زد.

نقطه اوج درام همان سکانسی است که امیر، درنهایت نام عامل اتفاق را به زبان میآورد. درحالی‌که به نظر میرسد این پایان ماجرا باشد، حجازی همچنان مخاطبش را در تعلیق نگه میدارد و اتفاقات مسلسلواری که در پایانبندی فیلم رخ میدهند، درنهایت تماشاگر را شگفتزده میکنند.

فیلم‌ساز کوشیده است با روانکاوی شخصیتهای اصلی فیلم، دلیل بروز اتفاقات، اختلافات و نقش والدین بر تربیت غلط و شکلگیری پراختلال شخصیت کودک را بررسی کند. در این میان هیچ فیلم‌سازی وظیفه ارائه راه‌کار ندارد و شاید بهتر باشد پس از تماشای فیلم، متخصصان و روان‌شناسان حرفهای در ارائه راه‌کار و راهحل پیشقدم شوند، اما ایرادی که به‌شخصه بر فیلم وارد میدانم، نگاه مردسالارانه فیلم‌ساز به ماجراست. با آنکه رفتارهای غلط و آسیبهای روحی از سمت هر دو والد بر کودک وارد میشوند، اما به وضوح فیلم‌ساز حق را به پدر میدهد. رفتارهای مادر که تحصیلکرده و روشن‌فکر است و سنوسال بیشتری هم دارد، بسیار خامدستانهتر از پدر جوان و دیپلمه و به تاکید زن «شهرستانی» است. این نگاه را در پایانبندی اثر نیز میتوان دید؛ فرزند شب را در کنار پدرش میخوابد و به زبان کردی با او سخن می گوید. بهتر آن بود که فیلم‌ساز به جای آنکه در لایههای زیرین فیلم، دلیل بروز اتفاق را کار بیرون از خانه مادر و زیادهخواهیهای او بداند، با نگاهی منطقی و غیرجانب‌دارانه به این مسئله میپرداخت تا از تقسیم شخصیتهای فیلم به دو قطب مثبت و منفی پرهیز گردد.

منبع: ماهنامه هنروتجربه

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها